سیبمو پس بده ارشیا
نادونم خودتی... این دیگه سیبِ منه... اونجوریم پاهاتو زمین نکوب، بهت نمی دمش...
_ مگه نگفته بودی با هم دوستیم، پس چرا داری اذیتم می کنی؟!
دوستی ربطی به این چیزا نداره! تو کوچولویی نمی فهمی...
_ اونجوری گازش نزن... تموم می شه... داری گریمو دَل می آریا... دادم فقط نگاش کنی... نگفتم که مالِ تو!
خوب می خواستی ندی... گریمو دَل می آریم نه! در می آری...بعدشم من که اَزت نخواسته بودم... پس وای نستا اون پایین... هی هم نِق نزن...
_ پسره ی پُر رو، پسره ی خِنگ، پس من بودم می گفتم پریِ خوبم، پرنیای نازم بیا سیبتو از وسط نصف کنیم؟ هان؟ من بودم گفتم نصفِ بیشترش مالِ تو، نصف کمتر ِمالِ من؟ هان، من بودم؟! من بودم پُر روووووووو!
.
.
.
_ ارشیا؟ ارشیا؟ ارشششششششیییییییییییییییییییا؟!
هوم؟ چی می گی؟
_ منو باش که اولش دلم سوخت... دادم نگاش کنی... بعدش یه ذره بیشتر دلم سوخت... گفتم باهات نصفش کنم...ولی الان خیلی بیشتر دلم سوخته...
یعنی راضی می شدی باهام نصفش کنی؟
_ آره خوب، شاید نصفش می کردم باهات... ولی دیگه چه فلقی می کنه الان... تو که نصفِ مالِ خودتو خوردی... از نصفِ مالِ منم حتماً چند تا گاز بیشتر نمونده...
بازم کوچولویی حرف زدی! چه فلقی می کنه نه! چه فرقی می کنه.
_ چه فرقی می کنه که چه فلقی می کنه یا چه فرقی می کنه! اصلاً دوست ندارم بزرگونه صحبت کنم. با غلط غولوط حرف زدن کِیفش بیشتر ِ... ولی ارشیا شایدم چون بزرگ تر از من بودی نصف بزرگَ رو می دادم به تو... شایدم نصفِ مالِ خودمم می دادم به تو! تو ترسیدی ارشیا... ترسیدی سیبمو بهت ندم... اگه بهت نمی دادمش هم، بازم حقم بود. آخه سیبِ خودم بود نه مالِ تو... ولی من که آوُرده بودم با تو بخورمش...ولی دیگه نمی خوامش... مالِ خودت ارشیا... مالِ خودِ خودت...
حالا چرا غمبرک زدی اون پایین... بیا دستتو بده به من بیا بالا...
.
.
.
پری؟ پریِ نازم؟ پرنییییییییییییان؟
_ هان؟
هان نه! بله. چرا صدات می کنم جوابمو نمی دی؟ بیا دستتو بده بیا بالا پیش ِخودم... تو که دوست داشتی همیشه بیایی این بالا همه جا رو از این بالا ببینی...پرنیان، من سیبتو نخوردم... نگاه کن اینجاست تو دستم... داشتم ادا در می آوُردم... دیدم تواَم باورت شد خواستم شوخی کنم... بیا دستتو بده من... آشتی آشتی... بیا پریِ نازم...
_ ارشیا؟
چیه پرنیان!
_ سیبِ تموم شد؟ هان؟! تمومش کردی؟ ناراحت نباش ارشیا... سیبم مالِ تو، آب نباتامم مالِ تو، کلوچه هامم مالِ تو...بیا پایین ببین تو کیفم چه چیزا داشتم... پُر بود از شیرینی و میوه... از همونا که تو دوست داشتی... همشو آوُرده بودم با هم بخولیم...بیا ارشیا... بیا ناراحت نباش... من دیگه دوست ندارم تو کمکم کنی تا بیام اون بالا... هر چقدرم که بالا رفتن از بلندی رو دوست داشته باشم... هر چقدرم که اون بالا قشنگ باشه...بیا ارشیا... بیا همش مالِ خودت...