سوءتفاهم
باد خودش را ول میکرد لای موهای دخترک و حواسش را میریخت بهم. دختر هم سر به سوی باد میچرخاند، و موهایی که بر صورتش میرقصید را بهانه میکرد تا دستانش را از میانِ دستانِ مرد بیرون بکشد و موهایش را کنار بزند تا به خیالش مرتب شود.
و هر بار که باد خیز بر میداشت و خودش را میانداخت میانِ موهای دخترک؛ وقار، متانت، و آرامش ِاو را یکجا میریخت بهم! و دخترک بدل به وحشی ِزیبایی میشد که فکر ِرامش را از ذهنها پاک میکرد.
باد شدت میگرفت. دخترک چنگ در موهایش میزد؛ به خیالش از نو مرتب میشد. مرد محکمتر از قبل دستانِ دخترک را میچسبید. باد شدیدتر از پیش میوزید. دخترک سختتر از بارهای قبل دستش را خلاص میکرد و پیاپی سوءِتفاهم میساخت!
باد بود و دخترک، دخترک بود و مردی که پیش رویش بود، مرد بود و رویایی که باد به بادش میداد! و باز باد بود و خستی که موهای دخترک را پریشانتر از قبل میکرد.
فرداهایش دخترکی بود با موهای کوتاه شدهای که به سختی روی گوشش میریخت. دخترکی بود و مردی که رویاهایش را باد برده بود. و روزهایی که دیگر از باد خبری نبود...
و هر بار که باد خیز بر میداشت و خودش را میانداخت میانِ موهای دخترک؛ وقار، متانت، و آرامش ِاو را یکجا میریخت بهم! و دخترک بدل به وحشی ِزیبایی میشد که فکر ِرامش را از ذهنها پاک میکرد.
باد شدت میگرفت. دخترک چنگ در موهایش میزد؛ به خیالش از نو مرتب میشد. مرد محکمتر از قبل دستانِ دخترک را میچسبید. باد شدیدتر از پیش میوزید. دخترک سختتر از بارهای قبل دستش را خلاص میکرد و پیاپی سوءِتفاهم میساخت!
باد بود و دخترک، دخترک بود و مردی که پیش رویش بود، مرد بود و رویایی که باد به بادش میداد! و باز باد بود و خستی که موهای دخترک را پریشانتر از قبل میکرد.
فرداهایش دخترکی بود با موهای کوتاه شدهای که به سختی روی گوشش میریخت. دخترکی بود و مردی که رویاهایش را باد برده بود. و روزهایی که دیگر از باد خبری نبود...
2 Comments:
باد بود و رويا بود و زيباي وحشي ...
مرد بود و بي رويايي و خاطره اي دور و فراموش شدني
...
ziba bud va gham angiz
amma az ghodrate neveshtat lezzat bordam ziaaaaaad
Post a Comment
<< Home