Friday, August 31, 2007
Monday, August 20, 2007
Friday, August 03, 2007
دلبرانه رقص
اینجایم من
عروس ِسپید پوش ِکویر ِپریشانی
با گیسوانِ سیاهِ پر بهانهی آزادم
که جا میگیرد میانِ انگشتانِ بی قرار ِجسم ِتب داری
و زخمی شاید،
و مُهر ِنبایدی بر پایانِ بزمی
وانمود نمیکنم تنهایم
پرم از حضور ِیکبارهی مهمانهای گهگاهی
که بیدعوتی میشوند هم سفرهی سیاهِ چشمانم
و گم میشویم در حضور ِهم
چند صباح ِنه چندان کوتاهی
زمانِ رفتن که میرسد؛
دل داده نیستم هرگز
لباس ِغرق ِرقص ِدلبریام را به تن میکنم
میروم آن دورها
میایستم در کمین گاهِ باد
تا حسابی برقصاندم
و کنده شوم از هر تن پوشی
شاید سَیاحی را دیدم
که مدتهاست دلبریام را انتظار میکشد
و مسحور ِرقص ِبی جنبندگیام شده
و غرق ِدیوانگی ِباد…