Monday, May 21, 2007

بیراهه ی راه شده

دو راهه های زندگی-ام
هر یک دو پاره گشته
پر از برگ های خشکِ پا نخورده
و من اینجا،
در راست و چپش مانده-ام
و آن دور،
کرمی پیله می تند به دور ِکرم وارگی-اش


راست آخِر یا چپ؟!
نمی دانم!
"رفتن ِباطل به از نشستن ِدر خود؟"
کدام خود؟
کدام باطل؟
کدام ره؟
و هر دو باطل است؛ می دانم.


و یکی بطالتش،
ملحفه ی سفیدِ نیستی را تا سر کشیده
و آن یک، با چشم های باز،
مرده را زندگی می کند
پاهایم سست می شود؛
در ابتدای این بیراهه های راه شده
و تو آنجا نشستی
و بی بهانه خوش زیستن را، بهانه ی نوشتن می دانی
و رجحان می دهی-اش
بر این دست سیاهی های ترحم جوی نا مأنوس!
آخِر آن دور پیله ها پروانه شدند
و من اینجا در راست و چپش مانده-ام


نه!
تمام کن این لالایی خوش ِخوش زیستن را
تمام کن این رسالتِ چونان دریا و کوه و جنگل زیستن را
تمام کن این شهامت و انسانیتِ در خور ِانسان را!


از منظر ِمن گاهی این چنین می شود
بیا کنارم بنشین
نگو که فقط پنجره بسته است!
یا که آسمان ابری است
یا مرا مبوس و گل هدیه-ام مکن
یا مگو که دیگر وقتِ خواب است
تنها گاهی بیا کنارم بنشین
و انگشتِ اشاره-ام را بگیر و تا آن دورها برو
می بینی؟
آن دور
نزدیکِ افق
دو پاره گشته این بیراهه ی راه شده
این یک یا آن دیگری؟!

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Khoshgel Bood
Mesle Hamishe
Mesle khodet
va Hamin
va Hamaaan ke angoshte eshare at ra gereft midanad ke nazdike ofogh 2rahi ham hast

11:44  
Anonymous Anonymous said...

درود بر ویدای عزیز عالی بود آفرین

12:37  
Anonymous Anonymous said...

ذوق زده شدم از اینکه حداقل کتابها را خواندی

14:23  

Post a Comment

<< Home