بیراهه ی راه شده
هر یک دو پاره گشته
پر از برگ های خشکِ پا نخورده
و من اینجا،
در راست و چپش مانده-ام
و آن دور،
کرمی پیله می تند به دور ِکرم وارگی-اش
راست آخِر یا چپ؟!
نمی دانم!
"رفتن ِباطل به از نشستن ِدر خود؟"
کدام خود؟
کدام باطل؟
کدام ره؟
و هر دو باطل است؛ می دانم.
و یکی بطالتش،
ملحفه ی سفیدِ نیستی را تا سر کشیده
و آن یک، با چشم های باز،
مرده را زندگی می کند
پاهایم سست می شود؛
در ابتدای این بیراهه های راه شده
و تو آنجا نشستی
و بی بهانه خوش زیستن را، بهانه ی نوشتن می دانی
و رجحان می دهی-اش
بر این دست سیاهی های ترحم جوی نا مأنوس!
آخِر آن دور پیله ها پروانه شدند
و من اینجا در راست و چپش مانده-ام
نه!
تمام کن این لالایی خوش ِخوش زیستن را
تمام کن این رسالتِ چونان دریا و کوه و جنگل زیستن را
تمام کن این شهامت و انسانیتِ در خور ِانسان را!
از منظر ِمن گاهی این چنین می شود
بیا کنارم بنشین
نگو که فقط پنجره بسته است!
یا که آسمان ابری است
یا مرا مبوس و گل هدیه-ام مکن
یا مگو که دیگر وقتِ خواب است
تنها گاهی بیا کنارم بنشین
و انگشتِ اشاره-ام را بگیر و تا آن دورها برو
می بینی؟
آن دور
نزدیکِ افق
دو پاره گشته این بیراهه ی راه شده
این یک یا آن دیگری؟!
3 Comments:
Khoshgel Bood
Mesle Hamishe
Mesle khodet
va Hamin
va Hamaaan ke angoshte eshare at ra gereft midanad ke nazdike ofogh 2rahi ham hast
درود بر ویدای عزیز عالی بود آفرین
ذوق زده شدم از اینکه حداقل کتابها را خواندی
Post a Comment
<< Home