Tuesday, October 31, 2006

دست نزنید

به مغازه ها که می روم دلم می خواهد دقیقاً چیزهایی را دست بزنم که رویش نوشته است؛
" دست نزنید "
دلم به اندازه ی تمام ِجنس های دست نخورده ی مغازه ها حرف زدن می خواهد!
حیف که مدت هاست جنس ِحرف هایم، چیزی از شمار ِشکنندگی دست نخورده ها گشته و تلنگر ِهجاها و آواها حکم لمس ِسرانگشتان ِحواس پرتی را دارد که از برای بی احتیاطی-اش به همه چیزها برچسبِ دست نخوردگی زده اند…