Tuesday, October 31, 2006

دست نزنید

به مغازه ها که می روم دلم می خواهد دقیقاً چیزهایی را دست بزنم که رویش نوشته است؛
" دست نزنید "
دلم به اندازه ی تمام ِجنس های دست نخورده ی مغازه ها حرف زدن می خواهد!
حیف که مدت هاست جنس ِحرف هایم، چیزی از شمار ِشکنندگی دست نخورده ها گشته و تلنگر ِهجاها و آواها حکم لمس ِسرانگشتان ِحواس پرتی را دارد که از برای بی احتیاطی-اش به همه چیزها برچسبِ دست نخوردگی زده اند…

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

baba bikhial
taajob nakon
ba porooei zendegi kon

17:07  
Anonymous Anonymous said...

cheghadr ghashang neveshti, ye jurayee hamzat pendari mikonam ba in neveshtat.

09:02  
Anonymous Anonymous said...

چه عجب!!! یه چیزی نوشتی ... تو بنویس حالا شکستنی غیرِ شکستنی ... هر چی . ما هم قول میدیم به اون چیزا یی که نباید ، دست نزنیم .

15:53  

Post a Comment

<< Home