دست نزنید
به مغازه ها که می روم دلم می خواهد دقیقاً چیزهایی را دست بزنم که رویش نوشته است؛
" دست نزنید "
دلم به اندازه ی تمام ِجنس های دست نخورده ی مغازه ها حرف زدن می خواهد!
حیف که مدت هاست جنس ِحرف هایم، چیزی از شمار ِشکنندگی دست نخورده ها گشته و تلنگر ِهجاها و آواها حکم لمس ِسرانگشتان ِحواس پرتی را دارد که از برای بی احتیاطی-اش به همه چیزها برچسبِ دست نخوردگی زده اند…
" دست نزنید "
دلم به اندازه ی تمام ِجنس های دست نخورده ی مغازه ها حرف زدن می خواهد!
حیف که مدت هاست جنس ِحرف هایم، چیزی از شمار ِشکنندگی دست نخورده ها گشته و تلنگر ِهجاها و آواها حکم لمس ِسرانگشتان ِحواس پرتی را دارد که از برای بی احتیاطی-اش به همه چیزها برچسبِ دست نخوردگی زده اند…
3 Comments:
baba bikhial
taajob nakon
ba porooei zendegi kon
cheghadr ghashang neveshti, ye jurayee hamzat pendari mikonam ba in neveshtat.
چه عجب!!! یه چیزی نوشتی ... تو بنویس حالا شکستنی غیرِ شکستنی ... هر چی . ما هم قول میدیم به اون چیزا یی که نباید ، دست نزنیم .
Post a Comment
<< Home